پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

تبریک سال نو به همه نی نی وبلاگیهای عزیز

دوستای گلم مهربونا مادرا پدرا یک سال دیگه هم گذشت در کنار گل پسرای نازتون و گل دخترای نازتون .به امید اینکه خدا سایه هیچ پدر و مادری رو از سر فرزندای گلشون کم نکنه و ارزوی سلامتی و خوشبختی این فرشته کوچولوها به امید بهترین روزا توی سال جدید برای همه شما عزیزان نازنینا پیشاپیش عیدتون بهار زیباتون مبارک به امید بهترینا تو این سال جدید برا همه علی الخصوص مادر و پدرای مهربونی که ارزوی یه فرشته اسمونی و دارن پس لحظه تحویل سال ما رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنین دوستون دارم عزیزای مهربون   سال نومی شود .زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سب...
27 اسفند 1391

بدون عنوان

خداوندا خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم . مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را ، مبادا گم کنم اهداف زیبا را ، دلم بین امید و نا امیدی می زند پرسه  می کند فریاد می شود خسته مرا تنها تو نگذاری….     ...
24 بهمن 1390

24 نکته برای بالا بردن اعتماد به‌ نفس

  چه چیزی درمورد خودتان هست که دوست دارید بهتر شود؟ بااینکه ممکن است علاقه نداشته باشیم در ملاء عام این مسئله را بپذیریم اما خیلی از ما دوست داریم اعتماد به ‌نفسمان پیشرفت کند. خوشبختانه نکات و راهکارهای عملی زیادی برای آن وجود دارد که اینجا به 24 مورد آن اشاره می‌کنیم. سعی نکنید همه این 24 نکته را به طور همزمان به کار ببندید. هر بار چند مورد را انجام دهید تا ببینید کدام‌یک برای شما موثرتر است. بعضی از آنها نیاز به تمرین بیشتر دارند. و به خاطر داشته باشید که همیشه انتخاب با خودتان است. این خودتان هستید که تصمیم می‌گیرید اعتمادبه‌نفستان رشد کند یا پایین بیاید. ...
26 دی 1390

نشان فرمانروایی عشق

  فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد، با مقاومتهای سرداری محلی مواجه شد و مزاحمتهای سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا را برانگیخت و بنابراین او تعداد زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد. عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدند و برای محاکمه و مجازات با پایتخت فرستاده شدند. فرمانروا با دیدن قیافه سردار جنگاور تحت تاثیر قرار گرفت و از او پرسید: ای سردار، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم، چه می کنی؟ سردار پاسخ داد: ای فرمانروا، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود. فرمانروا پرسید: و اگر از جان همسرت در گذرم، آنگاه چه خواهی کرد؟ سردار گفت: آن...
21 دی 1390