پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

سلام به همه ما اومدیم اما...................

  سلام به همه دوستای گلمون  این پست فقط مخصوص یکی از دوستای گلمون هست که واقعا به ایشون ارادت خاصی دارم جای تشکر داره ازشون به خاطر ذوق هنریشون ا     ...
9 مرداد 1392

یه سلام گرم توی سرمای اول زمستون به همه مهربانا نی نی وبلاگ دوستای گل ما

سلام به همه دوستای گلم اگه مامان تنبلی هستم و دیر به دیر میام خرده نگیرید دلیلش کم حوصلگی است .  مشغله کاری و بچه داری خانه داری و از همه مهم تر همسر داری و کار اداره  اما دلم برای همه شما گلای نی نی وبلاگ مامانای مهربون و باباهای مهربون تنگ شده اما خاطرات کوچولوها و دوستای نازم رو هر روز می خونم و میبینم از احوالات پرنیا جون بگم یه دختر ناز و خانوم اما  لجباز یه دنده  و کلا هر کاری را که بخواد انجام بده و هر خواسته ای که داره که از عهده اش بر نیاد فقط گریه کردن رو یاد گرفته  منم مادر بی حوصله که پرنیا جون زبون خوبی رو نمی فهمه و فقط بهونه میگیره منم اعصابم خرد میشه و دعواش می کنم  پرنیا جون هم با ...
30 آذر 1391

بخند عزیزم

امروز امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باشی از محبت دنیا کم نمی شود پس بخند و عاشق باش امروز هر چقدر دل ها را شاد کنی کسی به تو خورده نمی‌گیرد پس شادی بخش باش  امروز هرچقدر نفس بکشی جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمی‌شود پس از اعماق وجودت نفس بکش امروز هر چقدر آرزو کنی چشمه ی آرزوهات خشک نمی‌شود پس آرزو کن امروز هر چقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمی‌شود پس صدایش کن او منتظر توست او منتظر آرزوهایت خنده هایت گریه هایت ستاره شمردن هایت و عاشق بودن هایت است ...
24 بهمن 1390

یادمان باشد

  یادمان باشد به دل کوزه آب، که بدان سنگ شکست...     بستی از روی محبّت بزنیم!! تا اگر آب در آن سینه پاکش ریزند...آبرویش نرود...!   یادمان باشد فردا حتما، ناز گل را بکشیم...   حق به شب بو بدهیم...   و نخندیم دیگر به تَرَک های دل هر گلدان...!!   و به انگشت نخی خواهیم بست، تا فراموش نگردد فردا..!   زندگی شیرین است! زندگی باید کرد...   و بدانم که شبی، خواهم رفت..!!!!!!!!   و شبی هست که نباشد پس از آن، فردایی.....!!!! ...
9 بهمن 1390

یادمان باشد

  یادمان باشد به دل کوزه آب، که بدان سنگ شکست...     بستی از روی محبّت بزنیم!! تا اگر آب در آن سینه پاکش ریزند...آبرویش نرود...!   یادمان باشد فردا حتما، ناز گل را بکشیم...   حق به شب بو بدهیم...   و نخندیم دیگر به تَرَک های دل هر گلدان...!!   و به انگشت نخی خواهیم بست، تا فراموش نگردد فردا..!   زندگی شیرین است! زندگی باید کرد...   و بدانم که شبی، خواهم رفت..!!!!!!!!   و شبی هست که نباشد پس از آن، فردایی.....!!!! ...
5 بهمن 1390

بدون عنوان

بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود بیخودی حرص زدیم سهممان کم نشود ما خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسم ها خوردیم ما به هم بد کردیم ما به هم بد گفتیم ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم از شما می پرسم ما که را گول زدیم ؟   ...
12 دی 1390

مادر چه واژه دلنشینی

مادر ای والاترین رویای عشق مادر ای دلواپس فردای عشق مادر ای غمخوار بی همتای من اولین و آخرین معنای عشق زندگی بی تو سراسر محنت است زیر پای توست تنها جای عشق مادر ای چشم و چراغ زندگی قلب رنجور تو شد دریای زندگی تکیه گاه خستگی هایم توئی مادر ای تنهانرین ما وای عشق یاد تو آرام می سازد مرا از تو آهنگی گرفته نای عشق صوت لالائی تو اعجاز کرد مادر ای " پیغمبر زیبای عشق " ماه من پشت و پناه من توئی جان من ای گوهر یکتای عشق دوستت دارم تو را دیوانه وار از تو احیاء شد چنین دنیای عشق ای انیس لحظه های بی کسی در دلم برپا شده غوغای عشق تشنه آغوش گرم تومنم من که مجنونم توئی لیلای عشق ...
12 دی 1390