پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

بدون عنوان

سلام اومدیم باز با عکسای جدید دو تا فرشته کوچولو که تو زندیگی من خدا بهم هدیه داده ..از تولد تا کودکی تا بزرگ شدن ..الان پریسا کوچولوی ما بزرگ شده همراه با پرنیای نازم ..پرنیا جون هم ماشالله قد کشیده خانم شده و کلی بهونه گیر خیلی پریسا رو دوست داره اما من مامان بدی هستم حوصله ندارم و با پرنیا خوب نمیتونم رفتار کنم به خاطر لجبازیش..اما مهدکودکش رو عوض کردم و با پریسا دوتاشون توی یه مهد هستن به شرایط مهد عادت کرده...شعرای زیادی یاد گرفته ورزش های جدید اما از پریسا بگم که روزای اول خیلی اذیت شد توی مهد کودک ..پستونک نگرفتن پریسا جون منو کلافه کرده بود تا این که اومدم بهش شیر خشک دادم که متاسفانه مریض شد و خیلی اذیت کرد دوباره شیر خشک رو قطع کرد...
13 ارديبهشت 1393

پرنیا جون و پارک

چند تا عکس از دخملی گلم که با هم رفتیم پارک و خانوم وسائل ورزشی رو رها نمیکرد .قدش نمیرسید و غر میزد منم منتظر شکار لحظه ها تا عکس بگیرم خلاصه موفق شدم ه چند تا بگیرم ...
28 تير 1391

من خدا را دارم

    هرگز زندگی را نمی بازم                   خندم می گیرد از تقلایت ای دنیا که چگونه در پی آنی که زمینم بزنی. ای دنیای پر از سراب این را بدان: اگر تمام غم هایت را بر دلم فرو ریزی، هرگز در مقابلت کمر خم نخواهم کرد. اگر تمام دردها و رنج هایت را بر سرم آوری، هرگز در مقابلت زانو نمی زنم. اگر تمام سختی ها را زمینه راهم کنی، هرگز زندگی را در مقابلت نمی بازم. اصلا  هر چه خواهی کن، هر چه خواهی باش... ولی همیشه این را بدان  من، خدا را دارم. ...
4 خرداد 1391

اندر احوالات پرنیا جون با یه تولد سوری توسط خاله جون

پرنیا جون عاشق کیک تولد و تولد گرفتن واسه همین هر ماه یه بار خاله  فهیمه واسش بساط کیک تولد و مراسم رو جور میکنه و اسش خاطره تولد درست میکنه با یه تولد سوری . منم تصمیم گرفتم از  یکی از این مراسما عکس بگیرم اینم عکساش ادامه عکسها در ادامه مطلب ...
2 ارديبهشت 1391

یادمون باشه که.................

  یادمون باشه ... یادمون باشه که ...   يادمون باشه كه هيچكس رو اميدوار نكنيم بعد يكدفعه رهاش كنيم چون خرد ميشه ميشكنه و آهسته ميميره .   يادمون باشه كه قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم تا كسي كه به ما تكيه كرده سرش درد نگيره   يادمون باشه قولي رو كه به كسي ميديم عمل كنيم .   يادمون باشه هيچوقت كسي رو بيشتر از چند روز چشم به راه نذاريم چون امكان داره زياد نتونه طاقت بياره .   يادمون باشه اگه كسي دوستمون داشت بهش نگيم برو نميخوام ببينمت چون زندگيش رو ازش ميگيري ...   یادمون باشه که دل کسی رو نشکنیم. چون دیگه هیچوقت خوب ن...
20 فروردين 1391

قصه پرنیا جون

ا مروز میخوام قصه ای که پرنیا جون خیلی دوسش داره و برا من تعریفش میکنه رو از زبون خودش بگم شروع قصه بگم که پرنیا باید حتما توی قصه اش پرنیا جو ن و پویا و نیما پارسا و ابولفضل  باشه (پسر خاله هاش  و پسر دایی اش خوب شروع قصه:   یه روز پرنیا و نیما و پویا و پارسا و ابوالفضل  با همدیگه رفتن تو جنگل خوب مامان بعدش دیدن یه هاپو اونجا وایساده بگو خب مامان ملیح منم میگم خب بعد پویا و نیما و پارسا ترسیدن پرنیا اومد جلو گفت چی میگی اقا هاپو من پرنیا خانومم  ،دختر با باسجاد خب بعد پرنیا با تفنگش هاپو رو کشت گفت من قوی ام ، غذا خوردم،بعد اومدن خونه پرید تو...
3 اسفند 1390

تغیر کن عزیز

    وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج می شکند، یک زندگی به پایان می رسد وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیروئی از داخل می شکند، یک زندگی آغاز می شود   تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز می شود   1 -اعداد و ارقام غیر ضروری رو دوربنداز! این اعداد شامل سن، قد و وزن میشه بگذار دکترها راجع به این عددها نگران باشن خوب واسه همینه که بهشون ویزیت می دی.     2 دوستهای شاد و خوش و خرم و سر حالت  رو برای خودت نگه دار ! آدمهای بی حس و حال تو رو هم بی حال می کنن ( اگه خودت جزو این دسته ای حواست باشه!)   &...
2 اسفند 1390

منم زیبام

  *که زیبا بنده ام را دوست میدارم* *تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید* *ترا در بیکران دنیای تنهایان* *رهایت من نخواهم کرد* *رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود* *تو غیر از من چه میجویی؟* *تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ منم زیبا *که زیبا بنده ام را دوست میدارم* *تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید* *ترا در بیکران دنیای تنهایان* *رهایت من نخواهم کرد* *رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود* *تو غیر از من چه میجویی؟* *تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟* *تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم* *تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن* *که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم* *طلب کن خال...
15 دی 1390