پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

اخرین پست عکس دخترم باغ وحش مشهد

1391/11/17 9:05
1,087 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام به همه دوستای نازمون و گل پسرای ناز و دختر خانومای گلمون

ببخشید دیر به دیر میام ولی مرتب وبلاگ دوستان رو سر میزنم و با خاطرات فرشته های نازمون لبخند به این زندگی میزنم

یکی از اونفرشته ها هم دختر ناز من ماشالله هر چی ازش تعریف کنم کم گفتم

از نظر ادب احترام برای همه سرامد فامیل از نظر شیرین زبونی از نظر پیشرفت توی مهد کودک هم که جا دارم از رسرکار خانم طاهری  و خاله های مهربون توی مهدکودک شادان کرمان تشکر کنم واقعا عالیه

هر روز صبح با لبخند به صورت زیبای دخترم بیدار میشم و به امید یه روز خوب و سلامتی کنار دخترم و همسرم روزمو آغاز میکنم

هر روز که میگذره دخترم بزرگ شدنشو احساس میکنم اما برای من همون کوچولوی سه کیلو نیم سال 88 هست که خداوند مهربون به من هدیه داد

میگفتن دختر بابایی هست و اون قدر خودشو تو دل باباش جا میکنه که زیاد به بچه های حالا باور نداشتم ولی چی بگم که دخترم اون قدر تو. دل بابا خودشو جا کرده که بابا سجاد هم بدون اون نمیتونه قلب

وقتی میرم باشگاه بر میگردم این قدر خاطره از بازیهاش داره برام تعریف میکنه که چه قدر تو خونه با بابا سجاد بهش خوش گذشته و اون قدر انرژی داره که همه رو مدیون باباش خنده

تازگیها هر کار خوبی میکنه بابا و مامان براش هدیه میخرن هورا

چند روزپیش کار خوب کرده بود به بابا سجادش میگفت برام یه هدیه بخر با برگه های دفتر خودتم کادوش کن بده خانوم طاهری بهم جایزه بده به بچه ها بگه من یه فرشته ام فرشته

خلاصه بگم دخترم داره بزرگ میشه از کلمه خانوم هم بدش میاد میگه به من نگین پرنیا خانم .میگم چی بگیم میگه پرنیا ناز مامان

ماشالله تو سلیقه و تمیزی هم که حرف نداره که بعضی اوقات منو عصبی میکنه با این کاراش البته خوبه ولی خیلی وسواسی چشمک

خوب سر دوستای گلمونو به درد نیارم حالا هم که قسمت کرد 12 بهمن 91 با مادر بزرگش و خاله جون و من و بابا سجادش رفتیم مشهد کلی بهش خوش گذشت چند تا از عکساشو بزارم البته بردمش باغ وحش خیلی دوست داشت

تولد اقا رسول پسر عمه اش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان مهرزاد جان
17 بهمن 91 9:37
ماشاله به این دخملی چه خانمیه برا خودش _________*___*___*__*_______****** __________*___*__*________**:::::: ______________*__*_______**:::::::: _______________*__*_____**::::::::: ________________*__*___*::::::::::: _________________*_*__*:::::::::::: _____**********____##*:::::::::: ___**:::::::::::::::::: ^^*::**:: __**:::::::::::::::::::^^^**::::::::::: ___**:::::::::::::::::::::^^ ^*::::::::::: _____**:::::::::::::^^*::::::::: __________****::::::::::::^********* ____________**::::::::: ___________**:::::: _______.oº º .****** ……O º * *.° º ...° ....O .......°o O ° O .................° .............. ° ............. O .............o....o°o .................O....° ............o° °O مهرزاد به روز شده منتظرتون هستیم یادگاری یادتون نره
الهه مامان یسنا
18 بهمن 91 10:42
قربونت برم که دلم خیلی تنگ شده بود واست. ازین مامان مهربون و دوست داشتنی همچین دختری هم بعید نیست. از طرف من هزارتا بوسش کن
مامان سونیا
18 بهمن 91 15:01
ماشالله چقدر عکساش نازو خوشگل شده خدا حفظش کنه خانم طلا رو
مامان کوثری
18 بهمن 91 17:22
ماشالله به دختر گل فدات بشم که اینقده فعالی مثل مامنت بزرگ شدی تنبل نشی ها خوشگلم چه عجب مامانی کمی توضیح دادی خسته نباشی یه یه ماهی باز برو مرخصی خیلی خسته شدی منم خسته شدم بس که به شما متلک گفتم
مهدی کوچولو
26 بهمن 91 2:45
به به زیارت قبول،مثل همیشه به به چه دختری خوش به حال مامان و باباش وقتی مینویسید و عکس میزارید دلم برای کرمان و دوران دانشجوییم تنگ میشه