پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

لباس زرد پرنیا

د یروز من و پرنیا جون رفتیم خیاطی لباساشو بگیریم.وقتی وارد خیاطی شدیم خانم خیاط یه لباس زرد خیلی قشنگ با یه مدل زیبا که براش برده بودم برا پرنیا جون دوخته بود وقتی پوشیدم تنش خانم خیاط بهش گفت دخترم تو اینه خودتو نگاه کن پرنیا جون هم ذوق زده رفت کنار آینه وقتی خودشو تو اینه دید یه نگاه به ما کرد و خندید بعدش با یه حالت قشنگی گفت وای چه قدر قشنگ شدم .من و اون خانم خیاط چه قدر تعجب کردیم که این دخمل کوچولوی ما معنای زیباییوا میفهمه .قربونت برم دخمل گلم که این قدر فهمیده ا ی ...           ...
21 تير 1390

اینم البوم عکس پرنیا جون

  این عکس مربوط به اردیبهشت ماه 1389 بود وقتی پرنیا جون 10 ماهش بود و می تونست بشینه منم رفتم مهدکودک بهش سر بزنم شروع کرد به گریه کردن مجبور شدم بیارمش سر کار       این عکس پرنیا جون مربوط به تیر ماه 1390 .ما داشتیم حاضر میشدیم بریم مهمونی .پرنیا جون هم اصرار داشت براش لاک بزنم منم براش یه لاک سر سری زدم اونم نشسته بود روی مبل به دستاش فوت میکرد تا خشک بشن .   ...
19 تير 1390

اینم خواب ناز پرنیا بعد از یه مسافرت کوچولو به شهرستان در راه برگشت به خانه

وقتی شب ساعت 10 از شهرستان برگشتیم پرنیا این قدر کنار مامان بزرگ و بابا بزرگ و خاله و بچه هاشون بهش خوش گذشته بود که خسته تو بغل من خواب رفت همیشه تا یه مسیر بیدار می موند و خیلی شیطونی میکرد اما اون روز از بس خسته بود خواب رفت چه خواب نازی قربونت برم مامانی   ...
13 تير 1390

تو باغ البالو بابائی

ما روز 10 تیر ماه رفتیم باغ البالو .پرنیا خانوم از خدا خواست رفت سراغ البالو ها هر چی میخورد هر چی هم خودش رو رنگی میکرد .منم هر چی بهش میگفتم پرنیا جون نکن.تنها تکه ای که یاد گرفته بود این بود. ا بی تربیت نکن البالو خودم چه قدر ما با باباش و عمه  اش خندیدیم ...
13 تير 1390

درخت انگور

ا ین عکس هم مربوط به زمانی هست که خونه مامان بزرگش شهرستان بودیم حیاط خونه اشون خیلی با صفاست یه درخت بزرگ انگور هم دارن که سایه بون براش زدن .پرنیا جون هم ماشالله از بالا رفتن خوشش میاد و خیلی ماهره تو بالا رفتن تا ما متوجه شدیم خانم خودش رو رسونده بود بالای درخت انگور ولی حالا که میخواست بیاد پائین میترسید چه قدر اون روز همه بهش ماشالله گفتن با این شیرین کاریش .یادش بخیر بزرگ شی ببینی چه قدر شیطون بودی عزیزم..     ...
13 تير 1390

رانندگی پرنیا

اینم پرنیا خانوم که قصد نداره از رو فرمان ماشین بیاد کنار.مثل این که دلش میخواد رانندگی کنه دخملکم. بابا  پرنیا رفته بود خرید پرنیا جون هم از فرصت استفاده کرد رفت پشت فرمون ماشین .اخه عادت داره وقتی بابا رانندگی میمنه میره رو فرمون میشینه دخمل بابا سجاد ...
13 تير 1390

تقدیم به دخترم پرنیا که شبا با لالائی کودکانه قدیما که میخوند.لالا لالائی مهتاب لالا فقط خواب میره

  لالا لالا گل خوشرنگ بیتا لالایی کن رو بال شعر بابا لالا کن دخترم رو سینه من که شب رد شه دوباره از سر ما لالایی دختر گلبرگ و شبنم لالایی شاخه گل‌پوش مریم لالا کن زیر طاق خواب و رؤیا که جا وا کرده شب تو کوچه کم کم ...
11 تير 1390

تولد 2 سالگی پرنیا خانوم

  سلام به همه دوستای گلم.امروز از زبون پرنیا مینویسم .امروز تولدم.2 سالگی ام تموم شده دارم میرم توی سه سال.دیگه بزرگ شدم و خانوم.بابام میخواد برام یه جشن بزرگ بگیره.دوست داشتم شما دوستای گلم هم بودین و توی تولدم شرکت میکردین.خیلی خوشحالم که بزرگ شدم.بچه ها هر کی امروز تولدش هست من بهش تبریک میگم. من 2 تیر ماه به دنیا اومدم ...
4 تير 1390