تو باغ البالو بابائی
ما روز 10 تیر ماه رفتیم باغ البالو .پرنیا خانوم از خدا خواست رفت سراغ البالو ها هر چی میخورد هر چی هم خودش رو رنگی میکرد .منم هر چی بهش میگفتم پرنیا جون نکن.تنها تکه ای که یاد گرفته بود این بود.
ا بی تربیت نکن البالو خودم چه قدر ما با باباش و عمه اش خندیدیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی