پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

مطالب جالب و خواندنی در مورد کودکان

    کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند. کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند. اگر...
3 شهريور 1390

بدون عنوان

    عروسک    عروسک خوشگل و نازم توئی   با چشمون آبی و لپ گلی وقتی که نازت میکنم  می خندی   موقع خواب چشمونتو می بندی   رختخواب سفید و توری داری   تا که برات قصه نگم بیداری   منم برات موقع خواب همیشه   قصه می گم قصه گرگ و میشه   ...
2 شهريور 1390

بدون عنوان

         تقدیم به همه دخترای  ناز و زیبا و تقدیم به دخترم parniya دخترک لپ گلی             بیا بکن بلبلی بس که نمک می ریزی             پیش همه عزیزی خیلی قشنگ و پاکی       بدون گرد و خاکی سرت رو شونه کردی      بافتی و دونه کردی خیلی قشنگ می خندی     بخند بخند که قندی با ادبی تو دختر          از همه کس تو بهتر   ...
2 شهريور 1390

مولا علی حیدر

  بچه های دوست داشتنی سلام این شعری که این جا مینویسم شعری است که زمان دبیرستان یه کم طبع شعر داشتم و بر مبنای یه شعر از یک شاعر سرودم تقدیم به همه دوستا گلم به امید این که مولا علی نگهدار همه تون باشه ... دیشب در خیال خویش عکس یک دلبر کشیدم زحمت بسیار بردم ذلت بی حد کشیدم اول از زلفش گرفتم تا کشم یک خرمن گل دوم از کیسوی ماهش واژگون از سر کشیدم میکشیدم ابروانش تا سحر بر صفحه دل وای از این ابرو کشیدن هر طرف محشر کشیدم در میان لب کشیدن نقطه ای افتاد بالا با زبان پاکش نمودم بهتر از اول کشیدم در سخاوت همچو رستم در شجاعت حاتم طاعی گدای استانش صبح چون شد فهمیدم آن شب ...
2 شهريور 1390

زنگ تفریح و خنده

    از غضنفر خواستن به بم کمک کنه، گفت امسال دستم خالیه ، انشاالله زلزله بعدی!‬   چراغعلی سگش فلج بود هر روز میذاشتش تو فرغون مردم دنبال میکرد مناجات چراغعلی با خــدا : مــوو دیــه بنده تــوو نیسوم ، یــه فکری سی خوت بکن!‬ غضنفر به باباش میگه: بابا چرا فقط برا ما جک میسازن ؟ باباش میگه: یه قابلمه بیار تا بهت بگم بعد بابا میزنه ته قابلمه تق تق تق غضنفر میگه :کیه!!! باباش: فهمیدی چرا ؟؟؟ حالا این قابلمه را بگیر تا من برم در و باز کنم عمو زنجیر باف جان ؛ ضمن عرض سلام و خسته نباشید جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار . . یه گِلگی داشتم از حضورتون . . شما که زنجیر ما رو بافتی ؟ بعله ؟؟ پَس چ...
2 شهريور 1390

به نام انکه تقرب به حریمش واسطه ای جز دل بی ریا نمیخواهد

  کاش  برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلبها در چهره بود اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست سکوتی را که یک نفر بفهمد بهتر از هزار فریادی است که هیچ کس نفهمد سکوتی که سرشار از ناگفته هاست ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد دارد سکوتی که یک نفر در این دنیا هست که آنرا می فهمد یک نفری که برات یه دنیا ارزش داره و بدون اینکه در کنارت باشه سکوتت رو می فهمه یک نفر که ...... دنیا را ببین... بچه بودیم از آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!! بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو م...
2 شهريور 1390

برای تو مینویسم نگارم.

  دختر نازم: parniya jan وقتی با منی ،‌ خود را احساس می کنم   وقتی برای تو تلاش می کنم   هستم وقتی به یاد توام   هستم   برای همین است   که دوستت دارم   با تو هستم   ...
29 مرداد 1390

شعر علی بابا که پرنیا خیلی دوسش داره و کلی هم ذوق میکنه

پرنیا جون این شعر رو خیلی دوست داره و به هر کی میرسه سریع میگه تو نخون خودم میخونم و شروع میکنه به خوندن این قدر هم ذوق میکنه منیدونین چرا ؟ چون اسم خودش توی اون شعره یعنی بجه ها باید یه اسم رو بگن اونماسسم خودشو میگه ناقلا   علی بابا باغی (باکی ) داره                      هیی هیی ها توی باغش(باکش )طوطی داره                هیی هیی هی اسم طوطیش اگه گفتی             ...
22 مرداد 1390