پیشرفت های پرنیا جون
دختر گلم پرنیا جون از زمانی که مهدکودکش رو عوض کردم خیلی تغییر کرده .بزرگ شدن و پیشرفتش رو به چشم دارم میبینم و کلی ذوق میکنم
ماشالله توی شیرین زبونی و دل بردن حرفه ای
حروف انگلیسی را کامل به صورت هفت کلمه جدا جدا می خونه .
نزدیک 20 کلمه زبان رو حفظه که هر روز تکرارشون میکنه و گاهی اوقات از منم میپرسه
میگه مامان چتر میشه : آمبرلا
گربه میشه :کت سگ :داگ سفید:وایت قرمر :رد فیل :الفنت سلام:هلو خداحافظی:گودبای
و چند تای دیگه
صبحا از خواب بلند میشه سریع میگه سلام صبح بخیر مامان جون بریم مسواک بزنیم
ظهر که میرم دنبالش مهد میگه سلام مامان ملیح خسته نباشی
گرسنه اش میشه تازگیها خبر میده من گرسنه ام
دیگه از کاراش شعر های خیلی قشنگ میخونه
مثلا
پیشی پیشی ملوسم می خوام تو رو ببوسم مامانم نمیزاره خدای این چه کاره
یه روز تعطیل دسته جمعی با همدیگه رفته بودیم به گردش
عروسک ناز و خوشکلم انگاری بوده سردش هر چی گفتم چیزی بپوش
حرفمو گوش نکردش عروسک من سرما خورد با گریه هاش سرمو برد
گریه میکر زار و زار منو نبری به دکتر میگفت گولم میزنه
منو امپولم میزنه من از امپول میترسم خوب میشه تا فردا دستم
شیرین کاریهای زیادی داره که قابل گفتن نیست
تازگیها خودش خرید که میریم لباساشو انتخاب میکنه واسه مهمونی هم خودش نظر میده چی بپوشه
خلاصه کلی دارم با دخترم ذوق میکنم
دختر گلم انشالله بتونم لحظه لحظه شادیهای تو رو توی زندگیم ببینم و همیشه سلامت باشی عزیز دلم