پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

کاش تا فرصت هست قدر بدونیم نه زمانی که از دست رفت

1390/8/18 11:14
897 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

niniweblog.com

ای کـــــــــــــــــــــــــــــــــاش:

 

 

 

بابا سلام. بیا با هم حرف بزنیم؟

4  ساله كه بودم فكر مي كردم پدرم هر كاري رو مي تونه انجام بده .
 
5  ساله كه بودم فكر مي كردم پدرم خيلي چيزها رو مي دونه .
 
6 ساله كه بودم فكر مي كردم پدرم از همة پدرها باهوشتر.

 
8ساله كه بودم ، گفتم پدرم همه چيز رو هم نمي دونه.

10 ساله كه بودم با خودم گفتم اون موقع ها كه پدرم بچه بود همه چيز  با حالا كاملاًفرق داشت.
 
12 ساله كه بودم گفتم خب طبيعيه ، پدر هيچي در اين مورد نمي دونه .... ديگه پيرتر از اونه كه بچگي هاش يادش بياد.
 
14 ساله كه بودم گفتم: زياد حرف هاي پدرموتحويل نگيرم اون خيلي اُمله .
 
16 ساله كه بودم ديدم خيلي نصيحت مي كنه گفتم باز اون گوش مفت گير آُورده .
 
18ساله كه بودم. واي خداي من باز گير داده به رفتار و گفتار و لباس پوشيدنم همين طور بيخودي به آدم گير ميده عجب روزگاريه .
 
20ساله كه بودم پناه بر خدا ، بابا به طرز مأيوس كننده اي از رده خارجه
 
25 ساله كه شدم ديدم كه بايد ازش بپرسم ، زيرا پدر بلاخره چيزهایي درباره اين موضوع مي دونه ، زياد با اين قضيه سروكار داشته .
 
30  ساله که شدم به خودم گفتم بد نيست از پدر بپرسم نظرش درباره اين موضوع چي ،هرچي باشه چند تا پيراهن از ما بيشتر پاره كرده و خيلي تجربه داره .
 
40  ساله كه شدم مونده بودم پدر چطوري از پس اين همه كار بر مياد؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره
 
45  ساله كه شدم ...حاضر بودم همه چيزمو بدم كه پدرم برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چيز حرف بزنم
 
اما افسوس قدرشو ندونستم ......
 
 
حالا که اون هست و تو هم هستی بیشتر قدرشو بدون......
 
بابا بزرگ و مادر بزرگ پرنیا خانوم
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)