جملات و شعرهای قشنگ عارفانه عاشقانه
کوچک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم
اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم
کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش را
از نگاهش مي توان خواند
اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسي نمي فهمد
و دل خوش کرده ايم که سکوت کرده ايم
سکوت پر بهتر از فرياد تو خاليست
دنيا را ببين... بچه بوديم از آسمان باران مي آمد
بزرگ شده ايم از چشمهايمان مي آيد!!
بچه بوديم دل درد ها را به هزار ناله مي گفتيم همه مي فهميدند
بزرگ شده ايم درد دل را به صد زبان به كسي مي گوييم ...هيچ كس نمي فهمه
یک شمع میتواند هزاران شمع را روشن کند بدون اینکه چیزی را از دست بدهد مانند شادی کردن که هیچگاه با تقسیم کردن ازش کم نمیشه
امید دوایی است که شفا نمیدهد اما کمک می کند تا درد را تحمل کنیم.
مثبت اندیشی یعنی اینکه اگه یک گنجشک روی سرت خرابکاری کرد خوشحال باشی از اینکه گاوها پرواز نمی کنند
در بیکران زندگی دو چیز افسونم میکند : آبی آسمان را میبینم و میدانم که نیست و خدا را نمی بینم و میدانم که هست
دوست دارم زیر باران گریه کنم. میدونی چرا؟ چون هیچکس اشکهایم را نمی بینه
ما چقدر دیر متوجه میشویم که زندگی یعنی همان روزهایی که زود گذشتن آن را آرزو می کنیم
لبخند بهانه ایست برای زنده ماندن ... لحظه هایت سرشار از این بهانه
کسی که چرای زندگی را یافته با چگونگی آن خواهد ساخت
هر رفتنی رسیدن نیست اما برای رسیدن راهی به جز رفتن نیست
میدونی چرا بعضی شبها زود صبح میشه چون خورشید هم دلش برای تو تنگ میشه
زمانی که متولد شدم یکی تو گوشم گفت تا آخر عمر با تو هستم! خندیدم و گفتم:تو کی هستی؟ گفت: غم و تنهایی
اگه مثل اشک تو چشمام بودی برای نگه داشتنت تا آخر عمر گریه نمیکردم
خداوند به فرشتگان عقل داد، بدون شهوت.حيوانات را شهوت داد، بدون عقل و انسان را شهوت داد با عقل ؛ هر انساني که عقلش به شهوتش غلبه کند از فرشتگان بهتر است و هر انساني که شهوتش بر عقلش غلبه کند بدتر از حيوان است
می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی
نازم به ناز آن کی که ننازد به ناز خویش / ما را به ناز فروشان نیاز نیست / تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است!
اگر تمام شب را در حسرت از دست خورشید سر کنی لذت دیدن ستاره ها رو هم از دست
می دهی!
به نام خالق گلی که ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
هيتلر به ناپلئون:ما براي شرف مي جنگيم ولي شما براي پول. ناپلئون:هرکسي براي چيزي که نداره ميجنگه
عده ي زيادي هستند كه منتظر خوشبختي هستن. اما غافل از اينكه قانون طبيعت برعكسه اينه. اين ”خوشبختيه“ كه منتظر ماست. زيرا ما خالق او هستيم
به جاي دسته گلي که فردا بر سر قبرم مي گذاري امروز با شاخه گلي کوچک يادم کن
به جاي سيل اشکي که فردا بر مزارم نثار ميکني امروز با تبسمي شادم کن
به جاي متنهاي تسليت گونه که فردا در روزنامه ها مينويسي امروز با پيامي کوچک خوشحالم کن
من امروز به تو احتياج دارم نه فردا