پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

اخرین پست عکس پرنیا تو اشپزخونه به سلیقه پرنیا جون

اصرار داره که عکسام تکراری بریم یه جای قشنگ عکس بگیریم هر چ فکر کردم جایی به ذهنم نرسید تا خودش گفت بریم اشپزخونه ...
6 آبان 1391

دخترم روزت مبارک

تقدیم به همه دخترای گل ایران زمین و تبریک به مناسبت این روز   دخترم با تو سخن می گویم زندگی در نگهم گلزاریست و تو با قامت چون نیلوفر ، شاخه ی پر گل این گلزاری من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم گل عفت ، گل صد رنگ امید گل فردای بزرگ ، گل فردای سپید چشم تو آینه ی روشن فردای من است گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ کس نگیرد ز گل مرده سراغ دخترم با تو سخن می گویم دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش همه گل چین گل امروزند همه هستی سوزند کس به فردای گل باغ نمی اندیشد آنکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد بلبل عاشق نیست بلکه گلچین سیه کرداریست که سراسیمه دود در پی گل های لطیف تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد ...
28 شهريور 1391

به همه آنهائی که از نعمت داشتن مادر بهره مندند

    تمام اعتقاداتش را هم كه زير پا بگذارد  از بهشت زير پايش هم بگذرد  از تو نمي گذرد ...  بلند شو  يك بار هم كه شده  دسته گلي به مادرت بده ... باور كن  هيچ زني به اندازه مادرت ارزش دوست داشتن را ندارد.. ...
15 مرداد 1391

برای تو در کنار تو و با خاطرات تو عزیز دلم پرنیای قشنگم

پرنیا جون اماده شده بره مهمونی خونه مادربزرگش .خودش رفته سراغ کشوی لباسش و یه لباس انتخاب کرده و با سلیقه خودش پوشیده منم که داشتم اماده میشدم .صدام میزنه نمیخوای ازم عکس بگیری ما هم دوربین بدست دنبال سوژه اینم عکسای دخملی ...
11 مرداد 1391

پرنیا جون و رفتن به عروسی به خاله جونش و رفتن به پارک با با با و مامان و دوست بابا اقا میلاد

چند روز پیش خاله پرنیا جون عروسی دعوت بودن پرنیا خانوم هم اصرار که برن عروسی خلاصه اماده شد و راهی عروسی خاله جونش میگفت اونجا شده بوده نقل مجلس از بس رقصیده خودشو خسته کرده .بعد این که از کنار عروس خانوم کنار نمیرفته چند تا عکس هم همین جوری ازش گرفته بود منم گذاشتم توی وبلاگش قربون این دختر نازم برم این عکس هم مربوط به رفتن پرنیا جون با عمو میلاد که رفتیم با هم پارک خیلی با اقا میلاد جور بود با این که اولین بار بود ایشون رو می دید ولی خیلی با هم دوست شده بودن .اقا میلاد هم حسابی به پرنیا جون عادت کرده بود و کلی با هم بازی کردن ...
28 تير 1391

بازم قدم به قدم با دخترم پرنیا

دخترکم عروسکم ملوسکم چند روز پیش که داشتم عکساتو نگاه میکردم تصمیم گرفتم بی حس و حالی و مشغله رو بزارم کنار و قبل از تولدت واست چند تا پست بزارم اونم همه اش مروز خاطرات تو فرشته زمینی من با عکسات از تولد تا حال ...
30 خرداد 1391