اعصاب خوردی و قهر کردن پ
دیروز من یه کم از دست بابت اعصابم خورد بود و ناراحت بودم و بعد از این که بابا رفت سر کار من داشت کارامو میکردم و شما هم هی می اومدی اذیت میکردی که میخوای بری پیش ریحانه دختر همسایه.منم هر چی میگفتم پرنیا جون کار دارم و شما پیله کرده بودی که میخوای بری پیش ریحانه .من دعوات کردم و شما هم رفتی تو اتاقت نشستی گریه کردی .وقتی اومدم سراغت دیدم با ماژیک رنگی هات روی مبلا را خط خطی کردی .اعصابم خورد شده بود .دیدم تمیز نمیشن دوباره دعوات کردم شما هم با یه نگاه معصومانه اومدی پیش من و گفتی من بوست کردم و منم زودی بغلت کردم و بهت گفتم پرنیا جون کارت اشتباه دخترم.اعصابم از دست بابات یه کم خورد بود سر تو خالی کردم ببخش دختر نازم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی