پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

وجود خدا

1390/10/25 9:15
517 بازدید
اشتراک گذاری

 

niniweblog.com

داستانی در مورد وجود خدا

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”

 

مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.”
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان آمیتیس
26 دی 90 10:59
سلام خسته نباشید مثل همیشه آموزنده و قشنگ بود یاد یه داستان از انیشتن افتادم شاید تو یه پست بزارمش
دوستتوووووووووووووووووون داریم


صاحب اختیارین عزیزم چشای قشنگتون و کمال و نهایت شناختتون از خدا اونو زیبا میبینه عزیزم
مامان کوثری
1 بهمن 90 14:19
عالی بود واقعا همه ما آدم ها اینطور هستیم شاید خیلی وقت ها اونقدر صبر میکنیم که همه چی رو سرمون خراب بشه بعد که خیلی بهمون فشار میاد تازه میریم و به خدا متوسل میشیم در صورتی که این رابطه مون رو باید همیشه حفظ کنیم تا وقتی به مشکلی برخوردیم خدا زودتر بهمون جواب بده هر چند اون همیشه واسه ما حاظر بوده و بهمون اهمیت داده


باهات موافقم زینب جون واقعا همین طوره من به شخص خودمو میگم تو خوشیها یادی از خدا نمیکنم بعد گرفتاری زمین و زمان رو به تنگ میارم ولی قربون خدا که ما رو تنها نمیزاده
زهره مامان آریان جون
1 بهمن 90 23:55
قربون خدا برم


عظمت خدا بزرگه ما بنده ها با خودخواهیمون نمیتونیم ببینیم فقط موقع گرفتاری یادش میام خصوصا من بنده ناچیز