یه روز بارونی با پرنیا جون
تازگیهای هوای شهر ما کرمان بهاری بود اما باد بهار اذیت میکرد ولی بارون هوا رو تازه میکرد
یه روز پرنیا جون رو بردم پارک زیبای شورا و پرنیا جون عشقش پارک رفتن توی همون لحظه بارون شروع شذ همه به یه جا پناه میبردن تا خیس نشن اما پرنیا جون هر چی دنبالش میرفتم نمیرسیدم این قدر خوشحال بود که نگو توی بارون بازی میکرد اینم توصیف عکسای دختر گلم .
بقیه عکسها در ادامه مطلب:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی