پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

زندگی چیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

   مردمان می پرسند زندگی زیبا چیست ؟ دست تو را می گیرم  و به خود نزدیک می کنم  سرم را آرام  بر شانه ات تکیه می دهم  و در چشمشان  لبخند می زنم زندگی زیبا . . . PARNIYA   جون دوست داریم یه عالمه ...هر چی بگیم بازم کمه ...   ...
12 مرداد 1390

برای تو می نویسم .... parniya jan

  partala maman برای تو می نویسم .... برای تویی كه تنهایی هایم پر از یاد توست... برای تویی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست... برای تویی كه احساسم از آن وجود نازنین توست... برای تویی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...                                             I LOVE YOU PARNIYA    دستم نمی رسد به این آسمان اما دست تو را که می گیرم انگار چند ستار...
12 مرداد 1390

بدون عنوان

    DEAR  Parniya   تا وقتی که تو هستی، تا لحظه ای که یاد تو در خاطر من جاریست! تا زمانی که دستهای گرمت همراه دستای خسته ای منه! تا وقتی که نگاهت تنها پناهگاه و تکیه گاه نگاه سرگردان منه! تا زمانی که تو همسفر جاده زندگی من هستی! تا وقتی که شونه های تو امن ترین جای دنیاست برای من! من زنده هستم           قلب من و تو را  پیوند جاودانه مهری ست درنهان   پیوند جاودانه ما ناگسسته باد  تا آخرین دم از نفس واپسین من  این عهد بسته باد       ...
12 مرداد 1390

حس عاشقانه یک مادر

    دخترم قشنگم و هستی ام : پرنیا جان ..   تنهاییت برای من ... غصه هایت برای من ... همه بغضها و اشكهایت برای من .. بخند برایم بخند آنقدر بلند تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را... صدای همیشه خوب بودنت را دوستت دارم . . .     ...
12 مرداد 1390

دختر عشق مادر .پرنیا هستی مادر

  دستم نمی رسد به این آسمان اما دست تو را که می گیرم انگار چند ستاره در مشتم پنهان کرده ام . . .     مادران عاشقان همیشگی دخترشان هستند و هیچ کس نمی تواند این موضوع را نادیده بگیرد .       ...
12 مرداد 1390

امید به پروردگار هستی و فرار از نا امیدی

    آرزویم این است نرود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد……نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز……..و به اندازه ی هر روز تو عاشق باشی……..عاشق آنکه تو را می خواهد…….و به لبخند تو از خویش رها می گردد……… و ترا دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد   دختر قشنگم ، پرنیا جون این مطلب را برایت این جا گذاشتم که هر وقت بزرگ شدی هیچ وقت احساس نا امیدی نکنی و همیشه امید به تک ستاره هستی خداوند بزرگاشته باشی و از درگاه او نا امید نشوی . ...
12 مرداد 1390

تقدیم به دختر گل مامان پرنیا جون

نی نی توپولی با کاغذ  ساخته دو تا النگو    می پرسه از مامانش    مداد زرد من کو    می خوام النگوهامو    زرد و قشنگش کنم  مثل گلوبند تو طلایی رنگش کنم   مامان جونی میخنده    میگه النگوهات کو    این که فقط کاغذه    اینجوری نیست النگو    فردا برات یه دونه میخرم و می یارم    نی نی می گه نمی خوام    اونا رو دوست ندارم    خیلی پولش زیاده النگوی طلایی    خالی و بی پول می شه &...
12 مرداد 1390