پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

اینم خواب ناز پرنیا بعد از یه مسافرت کوچولو به شهرستان در راه برگشت به خانه

وقتی شب ساعت 10 از شهرستان برگشتیم پرنیا این قدر کنار مامان بزرگ و بابا بزرگ و خاله و بچه هاشون بهش خوش گذشته بود که خسته تو بغل من خواب رفت همیشه تا یه مسیر بیدار می موند و خیلی شیطونی میکرد اما اون روز از بس خسته بود خواب رفت چه خواب نازی قربونت برم مامانی   ...
13 تير 1390

تو باغ البالو بابائی

ما روز 10 تیر ماه رفتیم باغ البالو .پرنیا خانوم از خدا خواست رفت سراغ البالو ها هر چی میخورد هر چی هم خودش رو رنگی میکرد .منم هر چی بهش میگفتم پرنیا جون نکن.تنها تکه ای که یاد گرفته بود این بود. ا بی تربیت نکن البالو خودم چه قدر ما با باباش و عمه  اش خندیدیم ...
13 تير 1390

درخت انگور

ا ین عکس هم مربوط به زمانی هست که خونه مامان بزرگش شهرستان بودیم حیاط خونه اشون خیلی با صفاست یه درخت بزرگ انگور هم دارن که سایه بون براش زدن .پرنیا جون هم ماشالله از بالا رفتن خوشش میاد و خیلی ماهره تو بالا رفتن تا ما متوجه شدیم خانم خودش رو رسونده بود بالای درخت انگور ولی حالا که میخواست بیاد پائین میترسید چه قدر اون روز همه بهش ماشالله گفتن با این شیرین کاریش .یادش بخیر بزرگ شی ببینی چه قدر شیطون بودی عزیزم..     ...
13 تير 1390

رانندگی پرنیا

اینم پرنیا خانوم که قصد نداره از رو فرمان ماشین بیاد کنار.مثل این که دلش میخواد رانندگی کنه دخملکم. بابا  پرنیا رفته بود خرید پرنیا جون هم از فرصت استفاده کرد رفت پشت فرمون ماشین .اخه عادت داره وقتی بابا رانندگی میمنه میره رو فرمون میشینه دخمل بابا سجاد ...
13 تير 1390

تقدیم به دخترم پرنیا که شبا با لالائی کودکانه قدیما که میخوند.لالا لالائی مهتاب لالا فقط خواب میره

  لالا لالا گل خوشرنگ بیتا لالایی کن رو بال شعر بابا لالا کن دخترم رو سینه من که شب رد شه دوباره از سر ما لالایی دختر گلبرگ و شبنم لالایی شاخه گل‌پوش مریم لالا کن زیر طاق خواب و رؤیا که جا وا کرده شب تو کوچه کم کم ...
11 تير 1390

تولد 2 سالگی پرنیا خانوم

  سلام به همه دوستای گلم.امروز از زبون پرنیا مینویسم .امروز تولدم.2 سالگی ام تموم شده دارم میرم توی سه سال.دیگه بزرگ شدم و خانوم.بابام میخواد برام یه جشن بزرگ بگیره.دوست داشتم شما دوستای گلم هم بودین و توی تولدم شرکت میکردین.خیلی خوشحالم که بزرگ شدم.بچه ها هر کی امروز تولدش هست من بهش تبریک میگم. من 2 تیر ماه به دنیا اومدم ...
4 تير 1390

کاش می شد دخترم

کاش می شد کاش می شد قلب ها آباد بود! کینه غم ها به دست باد بود! کاش می شد دل فراموشی نداشت! نم نم باران هم آغوشی نداشت! کاش می شد کاش های زندگی! گم شوند پشت نقاب زندگی! کاش می شد کاش ها مهمان شوند! در میان غصه ها پنهان شوند! کاش می شد آسمان غمگین نبود! رد و پای مرگ و کین رنگین نبود! کاش می شد روی خط زندگی! با تو باشم تا نهایت سادگی! کاش می شد....   ...
30 خرداد 1390

اعصاب خوردی و قهر کردن پ

دیروز من یه کم از دست بابت اعصابم خورد بود و ناراحت بودم و بعد از این که بابا رفت سر کار من داشت کارامو میکردم و شما هم هی می اومدی اذیت میکردی که میخوای بری پیش ریحانه دختر همسایه.منم هر چی میگفتم پرنیا جون کار دارم و شما پیله کرده بودی که میخوای بری پیش ریحانه .من دعوات کردم و شما هم رفتی تو اتاقت نشستی گریه کردی .وقتی اومدم سراغت دیدم با ماژیک رنگی هات روی مبلا را خط خطی کردی .اعصابم خورد شده بود .دیدم تمیز نمیشن دوباره دعوات کردم شما هم با یه نگاه معصومانه اومدی پیش من و گفتی من بوست کردم و منم زودی بغلت کردم و بهت گفتم پرنیا جون کارت اشتباه دخترم.اعصابم از دست بابات یه کم خورد بود سر تو خالی کردم ببخش دختر نازم .   ...
29 خرداد 1390