پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

این چنین است روزگار

1390/6/26 8:03
423 بازدید
اشتراک گذاری

 

این است روزگار...؟؟؟سوال

بانگ الهی در گوش هر انسانی طنین انداز می شود،

و همچنان قصه ی پر غصه ی عادت تکرار می شود،

عادت به نشنیدن

عادت به ندیدن

عادت به بودن.

گویی هر انسانی ،

با چشم بندی چشم های خود ،

با چوب پنبه ایی گوش های خود ،

با دست کشی دستان خود ،

و با اندیشه ایی افکار خود را در بند کرده است

و در روشنایی روز همچون خفته ایی در خواب است.

من دیدم مردی که در رود بودن غرق شده بود ،

دیدم زنی که از بوی گل غرور مست شده بود ،

پیرمردی دیدم که با تنها دندانش فطرتش را می جوید ،

پیرزنی دیدم که با عینک ته استکانی اش انسانیت را نظاره میکرد ،

من دختری دیدم که در آیینه ی زیبایی محو شده بود ،

پسری دیدم که سر بر بالین رویا خواب منطق را می دید ،

و کودکی دیدم که در میدان شهر زندگی را بازی میکرد.

زندگی را در چشمان سگی دیدم که انبار متروکه ایی را برای پیدا کردن تکه نانی زیر و رو می کرد ،

مردانگی را در سکوت جوجه ایی شنیدم که در لانه ی خود منتظر رسیدن غذای پدر و مادر خویش بود ،

سخاوت را در زردی گندمزار پیرمردی رنجور حس کردم ،

من تخته سنگی دیدم که بی هیچ چشم داشتی لانه ی مورچه ایی را از باران حفظ میکرد.

دیروز از دختر بچه ی همسایه مان شنیدم قلبی در باغچه شان کاشته است و امروز درختی دیدم شبیه دروغ.

من عالِمی دیدم غوطه ور در علت،

راهبی دیدم غرق در تعصب ،

عاشقی دیدم پر از تزویر ،

عارفی دیدم پر از شک ،

مسجدی دیدم پر از سنگ

و کلیسایی خالی از رنگ.

من خانه ایی دیدم عزادار فطرت ،

شهری دیدم عزادار غیرت ،

کشوری دیدم عزادار ملت.

من زمین را دیدم در سوگ انسان ،

و انسان را دیدم در سوگ انسانیت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)