پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

میدونین چرا بچه ها مامانا رو دوست دارن؟؟؟؟

1390/7/4 13:16
452 بازدید
اشتراک گذاری

 


چرا عاشق مادرمونیم؟متفکرمتفکرمتفکر
چون ما را با درد بدنیامی*آورد و
بلافاصله با لبخند می*پذیرندلبخند
 
چون شیرشیشه را قبل از اینكه توی حلق ما بریزند ، پشت دستشان می*ریزند

چون وقتی توی اتاق پی پی می*کنیم زیاد با ما بداخلاقی نمی*کنند

و وقتی بعدها توی تشکمان جی جیمی*کنیم آبروی ما را نمی*برند

و وقتی بعدها به زندگی*شان* ترکمون می*زنیم فقط می*گویند: خب جوونه دیگه، پیش میاد!
چون وقتی تب می*کنیم، آن*ها هم عرق می*ریزند


چون وقتی توی میهمانی خجالت می*کشیم و توی گوششان می*گوییم سیب می خوام، با صدای بلند می*گویند منیرخانوم بی زحمت یه سیب به این بچه بدهید و ما را عصبانی می*کند

و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن بهمادر کتک می*زند، با پدر دعوا می*کنند

چون وقتی در قابلمه غذا را برمی دارند، یکبخاری بلند می شود که آدم دلش می خواهدغذا را با قابلمه اش بخورد
 
چون وقتی تازه ساعت یازده شب یادمان می افتدكه فلان كار را كه باید فردا در مدرسه تحویلدهیم یادمان رفته،بعد از یك تشر خودش هم پابه پایمان زحمت میكشد كه همان نصف شبی تمامش كنیم
 
چون وسط سریال*های ملودرام گریه می*کنند

چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکرو ذکرش این است که مبادا فروشندگان بی انصاف سر طفل معصومش را کلاه گذاشته باشند

چون شبهای امتحان و کنکور پابه *پای ما کممی*خوابد اما کسی نیست که برایش قهوهبیاورد و میوه پوست بکند

به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما،گریه می*کند و نذر می کند
و پوتین*هایمان را در هر مرخصی واکس می*زند
چون وقتی شب عروسی ما داماد ازش خداحافظیمیكند با چشمانی پر از اشك سفارشمان را میكندما را به داماد میسپارد
 
چون وقتی که موقع مریضیش یک لیوان آب به دستش می دهیم یک طوری تشکر می کندکه واقعا باور می*کنیم شاخ قول شکانده*ایم

چون موقع مطالعه عینک می*زند و پنج دقیقۀبعد در حالیكه عینكش به چشمش استمیپرسد:این عینك منو ندیدین؟

چون هیچوقت یادشان نمی*رود که از کدام غذا بدمان می*آید و عاشق كدام غذاییم ،حتی وقتیکه روی تخت بیمارستانند و قرار است ناهاررا با هم بخوریم

چون همانجا هم تمام فکر و ذکرشان این استكه وای بچم خسته شد بسكه مریض داری كرد
 
و چون هروقت باهاش بد حرف میزنیم و دلش رو برای هزارمین بار میشكنیم،چند روز بعدهمه رو از دلش میریزه بیرون وخودش رو گول میزنه كه *بخشش از بزرگانه
 
 
چون مادرن
 
 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)