پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

شیرین زبونیهای پرنیا جون

1391/1/28 7:51
667 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم خیلی عزیز شده و شیرین زبون.لبخند

تازگیها مهدکودکش رو دوباره عوض کردم و اوردمش کنار شرکت خودمونچشمک یعنی جایی که از 3 ماهگی اونجا بوده .خیلی احساس خوشحالی میکرد که دوباره دوستاشو میبینه لبخند.بیچاره پرنیا توی  یه مهد دیگه 4 ماه بود اصلا بهش خوش نمیگذشت ناراحتالان داره پر در میاره.هورا

از نظر هوشی عالی .ماچ

کلمات انگلیسی که یاد گرفته

برادر: brother   :        حالت چه طوره :how are you             سبز: green    

قرمز:red                  ابی:  blue                              خواهر :sister    

صبح بخیر:  good morning                              شب بخیر:good night       

  دوستت دارم:  I    LOVE YOU      

  مامان: mother                             پدر: father 

 اعضائ صورت را با اشاره به انگلیسی میگه مثلا:

 

دست:hand       پا: foot            بینی: noise           چشم:eye .      لب: lips

حروف انگلیسی را تا 20 بی وقفه میشمره فقط همیشه 8 رو از یاد میبره

وان - تو- تری- فور- فایو- سیکس-سون- ناین -تن- و...........................

شعرای زیادی بلده مثلا"

من یه گلم یه سنبلم......

بهاره بهاره............

قوقولی قوقو صدا م کرد...........

ورزش نرمش..............

فصل بهاره و......................

حسنی نگو بل بگو............

دست دست دست  پا پا پا.............خیلی شعرای دیگه که من یادم رفته

خلاصه دخترم عسل شدهلبخند

شبا دیگه خودش به راحتی خواب میره نیازی نیست روی شونه بخوابه   و این که بزرگترین پیشرفت این که خلاصه شیشه پستانکش رو موفق شد کنار بزاره  و این که خودش تنها میره دستشوئی و حموم البته منم توی حموم کردن کمکش میکنم عد از بازی کردن زیاد توی وانش

صبحا که از خواب بیدار میشه میگه مامان جون سلام بابا سجاد سلام صبح یخیر

بعد خودش میره مسواکشو بر میداره میره دستشوئی

 

وای خدا چه قدر دیر زود  میشود انگار همین دیروز بود با این همه سختی و مشکلات وای دخترم عزیز شده و همدم مادر.

خیلی روی اخلاق و رفتار باباش و من  هم تاثیر گذاشته وای قربون شیرین کاریهات بشم گلک مامان

میاد پیش من میگه مامان یواش گاز بگیرم دستت رو میگه یه کوچولو میگم باشه بعد میره پیش بابا سجاد میگه بابا دست تو رو محکم بگیرم قوی هستی انچنان گازی میگیره بیچاره فریادش به اسمون .بعد میاد بغل من شروع میکنه قهقه زدن و میگه بابا داره گریه میکنه

هر چی از شیرین کاریهاش بگم کم گفتم .

تلفن خانه که زنگ میزنه  فقط خانوم  خانوما باید جواب بده. حالا چه جوری

بله بفرمائید  حالتون خوبه خبرا؟ مامان داره اشپزی میکنه بابام هم نیست بعدا زنگ بزنید لطفا. سریع هم قطع میکنه

بعد من باید بگردم  شماره رو پیدا کنم ببینم کی بوده .زنگ بزنم

خلاصه من شاکر خدای هستم که این همه بزرگی به ما هدیه کرده

دوستت دارم خدای مهربان معبود من

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

امیرمسعود
23 فروردین 91 10:52
این قدر ذوقتو کردم خاله که نگو پس بلدی انگلیسی صحبت کنی؟ بهت افتخار می کنیم عزیز دلم. سلام کردن و مسواک زدن ... وای چه دختری هستی تو ... دوستت دارم
مامان امیتیس
23 فروردین 91 22:43
قربونت برم باهوش خاله توچقدر ای کیو هستی


مرصی خاله مریم
مامان کوثری
24 فروردین 91 15:56
هزار ماشاالله آفرین گلم ای ول به شما و ای ول تر به مامانت واقعا که خانومی برای خودت همیشه شاد و خندون باشین الهییییییییییییی


ممنون خاله زینب
مامان کوثری
24 فروردین 91 15:57
زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند

زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ

زندگی رویایست،مثل رویای یک کودک ناز

زندگی زیباست،مثل زیبایی یک غنچه ی ناز

زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست

زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است

زندگی مثل زمان در گذر است

زندگی آب روانی است روان می‌گذرد...

آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد...


ممنون زینب جون به خاطر لطف بینهایتت عزیز
مامان کوثری
24 فروردین 91 15:58
از این دختر ما که چشمم آب نمیخوره به این پیشرفت دوختر شما برسه هزار هزار ماشاالله


مرصی عزیزم
مامان مهراد
24 فروردین 91 22:14
سلام دوست گلم بهتر شدی


ممنونم مهری جونم بهترم گلم
مامان مهراد
24 فروردین 91 22:15
آفرین به تو دخمل باهوش ایشالله همیشه شاد باشی


مرصی خاله مهری عزیز
مامان محمد پوریا
25 فروردین 91 22:51

الهی چقدره شیرین زبونی خاله ...


مرصی خانومم