پرنیا  عشق بابا سجادپرنیا عشق بابا سجاد، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
پریسا عشق باباپریسا عشق بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

پــــــــــــرنیــــــــا هستی مامان

از کودکان یاد بگیریم بخشش را

بخشندگی را باید از کودکان آموخت        بخشندگی را باید از آن کودکی آموخت که هر چقدر دلگیر باشد و هر چقدر هم کینه به دل داشته باشد می بخشد، بی آنکه در چهره اش نه اثری از خشم دیده شود و نه کینه. نه کلامی و نه ملامتی، نه سرزنشی و نه زخم زبانی. هر بار که آشتی می کند ما را به کشتی خود می برد و لبخندش زندگی را معنا می بخشد. کودکان جسم کوچکی دارند ولی دل هایشان خیلی بزرگ است. مثل بزرگترها نیستند، انگار گذشت سال ها ما را بی گذشت می کند، بی رحمی را فرا می گیریم و خطاهای دیگران، هرچند کوچک باشد تا مدتها بر ذهنمان می ماند و در پس شکست هایمان همیشه انتقام نهفته است تا آسوده شویم. کاش بدانیم: ...
4 خرداد 1391

برای معبودم

  خداوند مهربان!       خدای عزیزم! چگونه شكر نعمات و محبت هایت را به جای آورم و چگونه بزرگی و کرمت را به قلم بیاورم در حالی که خود می‌دانی من کوچکتر از آنم كه بتوانم شكر مهربانی و بخشندگیت را به جای آورم و لیاقتش را داشته باشم. خدای عزیزم خود می دانی لیاقت و ظرفیت لطف و محبتت را بیش‌تر از این نداریم و گرنه تو دریای مهر و رحمت هستی و در بخشش و مهربانی، تو را كاستی نیست و قطره ای که از محبتت بر ما روا داشتی تنها جزئی از اقیانوس بیكران محبت توست.  خدایا! مرا ببخش، از آن كه چقدر دور هستم ز تو و هر بار که در مرداب های دنیایم غرق می شوم و سر بر دیوار بی کسیم می گذارم دوباره می شنوم که ...
4 خرداد 1391

تقدیم به همه مادرای مهربون خصوصا مامان خودم

تقدیم به مادر مهربانم            مــــادرم! روزهاست که انتظار این لحظه را می کشم تا ناب ترین و زیباترین کلمات را نثار وجود پاک و مبارکت کنم، ولی افسوس  کلمات حقیرتر از آنند که شایستگی بیان مهر تو را داشته باشند و کوچکتر از آنند که تجلی دهنده معنای حقیقی نگاه پر مهر تو باشند; نگاهی که به تمام هستی می ارزد. مادرم باور کن چیزی در این دنیا نیست که لایق جبران و هدیه به محبت های تو باشد و باور کن هیچ چیزی در این دنیا نیست که تداعی کننده آغوش پر مهر تو باشد.   فقط بگذار ساده بگویم:                 &nb...
4 خرداد 1391

بهترینا واسه تو دختر گلم

  پرنیای قشنگم ببخش از این که حوصله ندارم زیاد نمیتونم باهات باشم باهات بازی کنم و تو هم این قدر اعصاب خوردی میکنی و گریه میکنی که از دست تو هم کلافه شدم دختر قشنگم ببخش که همه زندگی ام و همه تلاشم برای توست اما این اعصاب ضعیفم باعث شده حضور تو دختر قشنگم رو هم کمرنگ ببینم منو ببخش قول میدم اخلاقم و رفتارم رو عوض کنم و بیشتر بهت برسم دخترم پا روی این اعصاب و این جنگ اعصاب بزارم و فقط به خاطر تو همه چی رو فراموش کنم درگیریهای مسخره زندگی رو فقط به خاطر وجود قشنگ توست که میتونم باشم گلم اینم عکسای که خاله فهیمه پرنیا جون با پارچه های لباسی من ازش گرفته ببین چه رنگایی بهش میاد گرچه دخترم فرشته است و همه رنگی بهش میاد ...
28 ارديبهشت 1391

تقدیم به همه ماداری مهربون و دوست داشتنی که فقط خودمون قدر خودمونو میدونیم

  روز زیباتون مبارک فرشته ای اسمانی مادرای مهربان . . آسمان را گفتم : می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی ؟ صاحب رفعت دیگر گردی ؟ گفت نی نی هرگز !!! من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم ! … خاک را پرسیدم : می توانی آیا دل مادر گردی ؟ آسمانی شوی و خرمن اختر گردی ؟ گفت نی نی هرگز ! من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم ! … این جهان را گفتم : هستی کون و مکان را گفتم : می توانی آیا لفظ مادر گردی ؟ همه ی رفعت را همه ی عزت را همه ی شوکت را بهر یک ثانیه بستر گردی ؟ گفت نی نی هرگز ! من برای این کار آسمان کم د...
23 ارديبهشت 1391

شیرین زبونیهای پرنیا جون

  دختر قشنگم روز 4 شنبه رفته ارودی باغ شازده کرمان ساعت حرکت 9 صبح ساعت برگشت 6 برگشت از ارود وای که چه قدر بهش خوش گذشته بود و رفتم دنبالش مهد این قدر خوشحال بود که تا خونه شعرای جدیدش رو واسم خونه البته من کاملا یادشون ندارم خلاصه مینویسم. بهار بهار بهاره  فصل گل اناره .................. مسجد یه جای باصفاست گنبد و گلدسته داره ............ دویدم و دویدم به یک طناب رسیدم  طناب من دهن داشت خالهایی رو بند داشت.................. دویدم و دویدم به قلکم رسیدم زدم اونو شکست تا پول بیاد تو دستم  هیچی نبود تو قلک......... مامان من خیلی عزیزه دوست داشتنی و خیلی لطیف.......................... پیشی پیشی...
17 ارديبهشت 1391

بهترینا واسه تو دختر گلم

  برای تو می نویسم... برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست... برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست ... برای تويی كه احسا سم از آن وجود نازنين توست ... برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد... برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است... برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی... برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی... برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است... ... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای برای تويی كه قلبت پـا ك است ... برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است... برای تويی كه عـشقت معنای بودن...
16 ارديبهشت 1391

یه پست با عکسای قشنگ دخترم

روز جمعه ما خونه بودیم کنار دختر گلمون بعد از این که ناهار رو خوردیم بابا سجاد مشغول تماشای تلویزیون و من و دخترم هم مشغول عکس گرفتن و ژستای پرنیا جون با لباسای تابستونی اش اینم وصف عکسای دخترم     ...
3 ارديبهشت 1391